حتی لحظه ای شد؟
کلا داستان و روایت معروف و آشنایی است واین روزها بیشتر از قبل برایمان ملموس و نزدیک است و گذشته از همه اینها امروز بیشتر از همه ی این مدت چند ماهه که گذشت برایم آشنا و البته فرای اینها زجر آور بود برایم، همان کلام که هنگامی که خبر رسید به علی علیه السلام که خلخال از پاي زن يهودي باز كردند، مي گويد :بايد مرد مسلمان بميرد از غصه .
کاش می دانستم که ای مقام معظم سروری باز هم امروز یا دیروز، یا نمی دانم هر موقع که خبری از ورامین و لواسون بهتون رسید قلب مبارکتون به رسم عادت مألوفه جریح دار شد یا که نه. البته اگر فرض کنیم که خبر به شما می رسد! ( البته چه خبطی! شما که به بالا وصلید، مگر می شود که خبر دار نشوید!) پس حالا که خبر دارید شد که در این روزها چند دقیقه ای یا بیش از آن به آن بیندیشید؟!!! البته می دانم که این فقط برای شما خلاصه نمی شود و باید از هر زن و مرد این سرزمنین و حتی هر زن و مرد این هستی پرسید ولی خب به هر حال شما راس و رئیس این جامعه ایید و بقیه مرئوس! نیستید آیا؟!
جایی از استادی خواندم که ننگ عالم است من اسم علي (ع) را بياورم هيچ خصوصيتي از علي (ع) نداشته باشم. حال امروز....
و باز به هر حال فکر نمی کنم نسلی که روزی روزگاری انقلاب کرد، چه آنها که رفتند چه آنها که هستند به دنبال همین جامعه بودند...
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذر گهی ست پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت ازین خراب تر نمی زند
چه چشم پاسخ است ازین دریچه های بسته ات ؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر ، بیفکنندم و سزاست
وگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند
مهدی جان!!! تو بیا تا قبله جان بگیرد...